ارتباطات
فضایی بین افراد، سیستمی است پیچیده از تمایل به نزدیکی، فرار، نادیده
گرفتن، توجه نکردن و ... به این دلیل فضای معماری نمیتواند تنها با توجه
به فضایی ریاضی طرح شده باشد، بلکه لازم است طرح فضا به ترتیبی باشد که
تمامی ارتباطات اجتماعی ـ روانی انسانها تقویت شوند یا اینکه لااقل برای
آنها مزاحمتی ایجاد نشود.
مفهوم فضای ساخته شده یا فضای کالبدی به معنای کلیه شکلهای کالبدی قابل لمسی که انسانها به وجود میآورند و یا تغییر شکلهایی که در همین زمینه اعمال میکنند، میتواند به صورت یک مفصل بین فضای کالبدی ـ طبیعی و فضای زیستی انسانها تعریف شود. این فضا نقطه شروع انسان برای شناخت محیط است.
فضای معماری به بیانی توصیف مادی مکان یا ظرفی است که در آن بخشی از فعالیتهای مربوط به زندگی بشر صورت میپذیرد. بنابراین فضای معماری با زندگی رابطهای ناگسستنی دارد.
انسان هنگامی که از رحم مادر جدا میشود، در فضایی جدید قرار میگیرد که
همان فضای معماری است. انسان در فضای معماری زندگی میکند، به فضا فکر
میکند و فضا را خلق مینماید. معماری هنر به نظم درآوردن فضاست و انسان نمیتواند قبل از آنکه افعال خود را منظم کرده و به زندگی خود نوعی سازمان بخشیده باشد، فضا را به نظم درآورد.
رابطه
انسان با فضای معماری رابطهای است روزمره که بخش مهمی از زندگی او را در
بر میگیرد. این رابطه پیچیدهتر از رابطه انسان با فضای هنری نقاشی و
مجسمه سازی است، زیرا انسان این فضا را از درون نیز تجربه میکند. از این رو بعد از قرنها، هنوز مسأله اصلی معماری، فضا و زندگی و چگونگی ارتباط بین این دو است. فضای معماری که اصلیترین وجه معماری است،
از طریق اصلیترین وجه زندگی یعنی خلاقیت میتواند ایجاد شود. با اینکه
فضای معماری به فضای زندگی انسانها مربوط است، ولی این ارتباط از فرمول
خاصی نتیجه نمیشود. فضای زندگی بصورت الگویی از پیش تعیین شده، در جهان
ایدهآلها وجود ندارد، بلکه بایستی ایجاد شود و معمار مسؤول ایجاد آن است.